نام های ترکی پسرانه با حروف (م) (و) (ه)

در این مقاله انواع نام های ترکی پسرانه با حروف – م – و – ه- را از پژوهشگر و نویسنده آذربایجانی پرویز زارع شاهمرسی برای پدر و مادر های عزیزی که می خواهند نام ترکی یر فرزند خود بگذارند را گردآوری کرده ایم با ما همراه باشید .

نام های ترکی پسرانه (م)

مئشین: (Meşin) چرم از پوست گوسفند. تیماج.

ماراق: (Maraq) کشش. جاذبه. دلبستگی. رغبت. علاقه. ذوق. میل. هوس. اشتیاق. شور. کنجکاوی. قفل چوبی پشت در. کلون. کاهدان.

ماران: (Maran) هر یک از اجزاء چهارگانه چرخ ارابه. جالیز. بستان. خانه کوچک.

مارقان: (Marqan) تضمین. گارانتی.

مالان: (Malan) سفید.

ماناس: (Manas) خوی. مزاج. هیبت. شکوه. نوعی حشره زیان آور. (Polylla fullo). داستانی مشهور میان قرقیزها.

مانای: (Manay) ساحه. قسمت. بخش.

ماوی: (Mavi) نیلگون. آبی.

مایانا: (Mayana) جای بلند و دست نیافتنی که لانه عقاب باشد.

مرگن: (Mərgən) تفنگچی. شکارچی ماهر. ماهر.

ملر: (Mələr) گریان. نالان. چارپای خانگی. زبان بُز.

ملن: (Mələn) گروه ماهیها در دریا. آب راکد. زمین بایر.

موْتون: (Motun) تمام. کامل.

موران: [مغ] (Muran) رودخانه.

مونار: (Munar) سراب.

مویان: (Muyan) ثواب. صلح.

میشیل: (Mışıl) حالت کسی که در کمال راحتی خوابیده باشد. صدای نفس کشیدن آرام.

میندیل: (Mındıl) ریز. کوچک.

مینیش: (Miniş) سواری. طرز سواری. عبا.

مینیل: (Mınıl) موی. گیسو.

(ن)

ناققا: (جان)(Naqqa) گربه ماهی. نهنگ. ماهی اسبله. ماهی سبیلی.

نایان: (Nayan) بیگ. سَرور.

نایمان: (Nayman) نجیب زاده. خود ساخته.

نوْیان: (Noyan) فرمانده. سرهنگ. فرمانده واحد نظامی ۱۰۰۰ نفره در ارتش مغول. سردار. لقبی مترادف سر و شوالیه در اروپا. سکونت.

نام های ترکی پسرانه (و)

وئریم: (Verim) تاوان. بدهی. بخشش. حاصل. منفعت. قابلیت محصول دهی.

واران: (Varan) پیروزمند. ثروتمند.

وارسات: (Varsat) وسیله.

وارسای: (Varsay) فرض. تخمین.

وارسیل: (Varsıl) دارا. غنی.

وارلاش: (Varlaş) موفقیت.

وارلیق: (Varlıq) هستی. موجودیت. وجود. کائنات. نیرو. قوه. هویت. شخصیت. دارایی. رفاه.

وارمان: (Varman) موجودیت.

وارنا: (Varna) همگی. تمامی.

واریش: (Varış) منزل. وصول. رفت. پایان. فهم. تجربه. درآمد. عایدات. سود. کنترات. عمده.

واریل: (Varıl) بشکه. ظرف بزرگ.

واریم: (Varım) دارایی. ثروت. دختری که به سن ازدواج رسیده باشد. نتیجه.

وارین: (Varın) نیرو. همگی. تمام.

وورقان: (Vurqan) کتک. شدید. جوشان.

وورقون: (Vurqun) شیفته. دلداده. بیحالی ناگهانی.

ووروش: (Vuruş) نزاع. نبرد.کتک کاری. کارزار.

ووروشان: (Vuruşan) جنگجو. مبارز. دعواکن. ستیزه جو.

وورون: (Vurun) بیماری. آفت.

نام ترکی (ه)

هؤرن: (Hörən) سلاله. تبار. کمربند. بزرگ. درشت. شهر. معمار. سازنده. دیوار ساده و بیخرج.

هؤروش: (Hörüş) بافت.

هؤروم: (Hörüm) بافت. تاب. حریم. مرز. محیط. عقل.

هؤرون: (Hörün) گاو مذکّر دو ساله. حلقه گیسو.

هارای: (Haray) فریاد. جار. هیاهو. بانگ سهمگین. کمک.

<<هالای: (Halay) دایره. حلقه. سرگین گوسفندان که با دست گِرد و قلنبه می‌کنند و روی دیوار ‌زنند تا خشک شود و سپس آنها را به طور منظم می‌چینند. نوعی رقص آذربایجانی. رقصهایی که صرفاً با آواز و کف زدن همراهی ‌شوند.

هایان: (Hayan) پشتیبان.

هایدا: (Hayda) خشم. غضب.

هایلار: (Haylar) خواننده.

هایلان: (Haylan)بیکار. آواره.

هایمانا: (Haymana) جایی که حیوانات آواره را در آن گرد آورند.

هورکن: (Hürkən) رمنده.

هورکون: (Hürkün) برآشفته. رمیده. رموک. اغتشاش یا خوفی که بر اثر دشمن در میان مردم رخ دهد.

جدیدترین اسم های ترکی پسرانه با حرف (ی)

اسامی ترکی پسرانه با حرف (الف)

خروج از نسخه موبایل