اخبار

مجموعه نام های ترکی پسرانه با حروف ق ف

در این پست مجموعه نام های ترکی پسرانه با حروف ق ف را گردآوری کرده ایم که امیدوارم برای شما پدر و مادر های عزیز که می خواهید اسم ترکی برای فرزند نوزاد خود انتخاب کنید مفید واقع بشه و بتوانید نام مورد علاقه خود را انتخاب کنید با ما همراه باشید.

مجموعه نام های ترکی پسرانه با حروف ق ف

 

گزیده نام های ترکی با حروف ق ف

  1. قابات: (Qabat) طبقه. اصل. بنیاد. هیزم. خشن. هیکل. بار. دفعه. نوبت.
  2. قابار: (Qabar) حباب روی آب. تاول. پینه. میخچه. ورم کرده. باد کرده. پینه بسته. هیکل. نی.
  3. قابارا: (Qabara) آهنی که در پاشنه کفش زنند. میخ سرگنده که در کفاشی بکار برند. غرور. ورم دستهای اسب. النگو. انبار کوچک. گرد و غبار. قورباغه خشکی زیست.
  4. قابارام: (Qabaram) دیوانگی.
  5. قاباران: (Qabaran) کربنات. غربال.
  6. قابال: (Qabal) احاطه. مقدار مشخص شده. کنترات. عمده. محبوس. زندانی. پرحجم. مزد کلی.
  7. قابالا: (Qabala) نوعی سیب پاییزی ترش مزه که در زنوز آذربایجان به دست می‌آید. عمده. مقاطعه. پوشیده. بیشتر. افزونتر.
  8. قابالان: (Qabalan) توخالی.
  9. قاباما: (Qabama) احاطه. محاصره. ژاکت. لباس زنانه که آستر آن از پنبه است.
  10. قابای: (Qabay) گهواره.
  11. قابول: (Qabul) آنچه از بنا و ساختمان بیرون آمده باشد مانند سایه بان. مخارجه عمارت. ناودان کناره بام. گوشه.
  12. قابیر: (Qabır) بزرگ. عظیم.
  13. قاپات: (Qapat) محاصره. لباس.
  14. قاپاتا: (Qapata) قسمت. گوجه فرنگی.
  15. قاپار: (Qapar) قیمت. بهاء. جان. روح. سپر. دام. تله. شعور. اندیشه.
  16. قاپارا: (Qapara) پوشش. ژاکت. بالا پوش بی آستین. کُرست. پولک ماهی.
  17. قاپال: (Qapal) پناهگاه. تحصن. محصوریت. دسته. کدر. اندوه. نگرانی.
  18. قاپام: (Qapam) قسمت. ظاهر.
  19. قاپان: (Qapan) ترازو. قپان. تله. دام. در برگیرنده. پوشاننده. گیرنده. گازگیرنده. گزنده. گیرا (سگ). چنگ زننده. غارت کننده. رباینده. حاکم. عمل. حرکت. عکس العمل. عرقچین زیر زین.
  20. قاپانا: (Qapana) طناب مخصوص بستن نوزاد به گهواره. ظرف بزرگ خوراک.
  21. قاپای: (Qapay) گهواره. بدون شاخ (قوچ و بز).
  22. قاپتال: (Qaptal)پهلوی اسب یا هر چیزی. دنده. کوهپایه.
  23. قاپتان: (Qaptan)لباس جنگی. لانه روباه.

فصل اول : نام های ترکی

  1. قاپرام: (Qapram) دیافراگم. مفهوم. محتوا. مقوله.
  2. قاپران: (Qapran) صندوق. پوشش. فشار دهنده. بزرگ. سوراخ درخت. کندوی عسل. سنگین روش. آهسته رو.
  3. قاپسار: (Qapsar) مشمول. درب باغچه که از چوب و ترکه بسازند.
  4. قاپسال: (Qapsal) لباس. پوشش. لباس گشاد.
  5. قاپسام: (Qapsam) احاطه. مقوله.
  6. قاپسان: (Qapsan) غافل. کپسول.
  7. قاپلا: (Qapla) گروه. قافله. نیرومند.
  8. قاپلات: (Qaplat) خلعت.
  9. قاپلار: (Qaplar) چارچوبه.
  10. قاپلام: (Qaplam) مساحت. لباس.شمول.
  11. قاتاش: (جان)(Qataş) عقرب.
  12. قاتال: (Qatal) نامهربان. سفت. پیر.
  13. قاتالا: (Qatala) گمراه.
  14. قاتامان: (Qataman) ظرف لیساندن نمک به گاو.
  15. قاتان: (Qatan) برهم زننده. سالم. نیرومند. سفت. خشن.
  16. قاتای: (Qatay) باهم. در کنار هم. دوست. خدای زلزله.
  17. قاتسا: (Qatsa) پارو.
  18. قاتمار: (Qatmar) لایههای تشکیل دهنده هر چیزی. نوعی نان که داخلش روغن و قایماق گذاشته و کمی ‌تف داده باشند. لایه. طبقه.
  19. قاتمال: (Qatmal) پله. نردبان.
  20. قاتمان: (Qatman) لایه.
  21. قاتیل: (Qatıl) طبقه. لایه.
  22. قاتیم: (Qatım)زمان و یا عمل مخلوط کردن. پایان.ازلی. الیافی که تابیده شده و به صورت نخ درآمده باشد. اندازه نخی که برای دوختن چیزی در سوزن گذاشته شود. هر کوک زدن با سوزن. خویشاوند.
  23. قاجار: (Qacar) استخوان زیرین فقرات پشت و پهلو. برجسته. دونده. رمنده. ناسازگار. حیله گر. سمج. دال سیاه (پرنده شکاری.(Aegupius monachis) کوتاه قد. بی زبان. چوبهای ریز که درپشت بام زیر گِل گذارند.
  24. قاجال: (Qacal) باد. نفخ. مرتع داخل جنگل. محلی.
  25. قاجین: (Qacın) جای باز در کنار سایبان.
  26. قاچار: (Qaçar) قاچ. چند بار. چند دفعه. دونده. کولی.
  27. قاچام: (Qaçam) مشت. کف.
  28. قاچای: (Qaçay) دونده.
  29. قاچین: (Qaçın) حالتی که سیل به دلیل شدتش بند و ممر آب را بشکند. محتاط. مهلت. فرصت.
  30. قادات: (Qadat) ممنوع.
  31. قادار: (Qadar) سطر.
  32. قادال: (Qadal) گناه. جرم. جزایی. دشوار. منظره. تفریح.
  33. قادان: (Qadan) بزرگ. محکم. کهنه. تیرک. اساس. پی. ممنوع.
  34. قادانا: (Qadana) کنده که بر پای زندانیان نهند. اسب نیرومند و باربر. زنجیر. زن بسیار چاق. مادر بزرگ.
  35. قاداو: (Qadav) محکم. مقدس. متین. فشرده.
  36. قادای: (جان)(Qaday) بزغاله نوزاد. نان کوچکی که از باقیمانده خمیر بپزند.

فصل دوم : نام های ترکی

  1. قارا بال: (Qara bal) شربت نیشکر.
  2. قارا چوْر: (Qara çor) شمشیر. شمشیر دراز. ارتش مردمی. پیاده نظام. فلاکت بزرگ. بلای سیاه. جن خبیث.
  3. قارابای: (جان)(Qarabay) لک لک سیاه.
  4. قاراپان: (Qarapan) ناودان بزرگ جلوی کاهدان.
  5. قاراخان: (Qaraxan) حاکم ولایت که گردن فرازی نماید و جاه طلبی نماید. حاکم بزرگ یا نیرومند. حاکم شمال. گندمگون. سیاه چرده. حاکمی که از تباری معمولی باشد یعنی خانزاده نباشد و با کوشش فردی به حکومت دست یابد. حاکمی از تبار ماه.
  6. قارادال: (گیا)(Qaradal) درخت بیدی با شاخهای سرنگون، سخت و مقاوم. درخت بی ثمر.
  7. قارادان: (جان)(Qaradan) زنبور نر. یکباره. ناگهانی.
  8. قارادای: (Qaraday) بیهوده. عبث.
  9. قاراس: (Qaras) خُم بزرگ. سیاهی.
  10. قاراسا: (Qarasa) مترسکی که از چوب و پارچه درست کنند و بر بالای درخت توت نصب کنند.
  11. قاراسات: (Qarasat) توفان.
  12. قاراسان: (Qarasan) قانقاریا. مرگ بخشی از بافتهای بدن بر اثر نرسیدن خون کافی، ضربه یا عفونت. عامیانه. بدبین.
  13. قاراش: (Qaraş) حریف. رقیب. عظمت. فتنه. خوشه انگور سیاه. کمی بزرگ.
  14. قاراشا: (Qaraşa) فتنه. مداخله. طبقه فقیر. رعایا.
  15. قارالا: (Qarala) رنگارنگ. سیاه و سفید. از حفظ.
  16. قارالان: (Qaralan) بداخلاق.
  17. قارامات: (Qaramat) غصه. نگرانی. اندوهگین. خویشاوند. سرمایه. دارایی. جن کابوس در باور ترکان.
  18. قارامان: (Qaraman) سیاه تن. سیاه چشم. دلاور. پهلوان. نوعی گوسفند با دنبه چربی و پر. بی پناه. باوجود. باد غربی.
  19. قارامته: (Qaramtə) سیه فام.
  20. قاران: (Qaran) بیثمر. لخت. شورهزار. بزرگ. بیننده. خسیس. پوست خام. ساحل. روح مرده. فلاکت.
  21. قارانا: (Qarana) پیشرو. پیشتاز. مادر بزرگ. دیگ.
  22. قارانقوش: (جان)(Qaranquş)پرستو. چلچه.(Hirundinidae)
  23. قاراوا: (Qarava) ارابه.
  24. قاراوال: (Qaraval) راهنما.
  25. قاراوای: (Qaravay) نان بربری.
  26. قارتال: (جان)(Qartal) عقاب.
  27. قارتان: (Qartan) خاک سختی که شخم نخورد.
  28. قارتای: (Qartay) سالخورده.
  29. قارتین: (Qartın) پیر. سالخورده. قله کوه. توده سنگ.
  30. قارچین: (Qarçın) پشتی. متکا. پارچه‌ای که جهت تزئین به دیوار بندند. خاک سفت و سیاه. کیسه پشمی.گلابی وحشی.
  31. قاردا: (Qarda) اشاره. پناهگاه حیوانات که با نی و خاشاک پوشانده باشند. صحرا. چراگاه.
  32. قارداش: (Qardaş) برادر. دوست.
  33. قاردال: (Qardal) حساسیت.
  34. قارسال: (Qarsal)زنگوله گردن شتر.
  35. قارسان: (Qarsan) ظرف مدوّر و عمیق.
  36. قارقاس: (Qarqas) چارچوب. اسکلت. بتن آرمه.
  37. قارقاشا: (Qarqaşa) سروصدا. جار و جنجال. غوغا. ازدحام.
  38. قارقان: (Qarqan) مزرعه ای که به آیش گذاشته نشده باشد. دزد. سارق.فالگیر. پشیمان. دیوار محکم. سالخورده.
ادامه مطلب  بهترین دوره فارسی ارز دیجیتال کدام است؟ معرفی برترین منبع یادگیری کریپتوکارنسی

فصل سوم : نام های ترکی با حروف ق ف

  1. قارقین: (Qarqın) یخ. نوعی رنده بزرگ.پرنعمت. زیاد. نانی با روی پخته و درون خام. سیر شده از علف. حامله.
  2. قارلاش: (Qarlaş) فقیر. بی چیز.
  3. قارلاوا: (Qarlava) تازیانه بافته شده از طناب.
  4. قارمات: (Qarmat) کریم. مکرّم.
  5. قارماس: (Qarmas) مدیر.
  6. قارماش: (Qarmaş) مخلوط ناپذیر.
  7. قارمال: (Qarmal) منظره.
  8. قارمان: (Qarman) آکاردئون. بهم ریخته. برجسته. باد کرده. محکم. تنومند. تناور. جاوید. جیب.
  9. قارماو: (Qarmav) بازی قایم باشک. اطفاء.
  10. قارمیت: (Qarmıt) پوسته. دکور.
  11. قارناش: (Qarnaş) برادر. میهمان.
  12. قارنال: (Qarnal) ساک دستی.
  13. قارنیش: (Qarnış) بهم ریخته.
  14. قار وئردی: (Qar verdi) برف داده. پسری که هنگام برف زاده شده.
  15. قار یاغدی: (Qar yağdı) برف داده. پسری که هنگام برف زاده شده.
  16. قاریان: (Qaryan) دانه سفت برف.
  17. قاریش: (Qarış) وجب.
  18. قاریشیم: (Qarışım) مخلوط. آلیاژ.
  19. قاریل: (Qarıl) ضامن اسلحه. طناب مویی.
  20. قاریم: (Qarım) بنه. خندق. جوی باریک. گودال. آبگیر (معمولاً دور چادر جوی باریکی حفر می‌کنند که آب باران و غیره به داخل چادر نفوذ نکند). به هم ریختگی. بحران. گودی اجاق. نیرو.
  21. قازار: (Qazar) حفر کننده. حفّار.
  22. قازال: (جان)(Qazal) برگ خشک. آهو. جیران.
  23. قازالا: (جان)(Qazala) نوعی اردک سفید یا زرد.
  24. قازبا: (Qazba) چیز فرو کردنی. آلت تناسلی مرد. زیرخاکی.
  25. قازمان: (Qazman) کوه کازبک در قفقاز.
  26. قازنا: (Qazna) بزرگ. والاتبار. بسیار.ثروت. مخزن. انبار. خزینه. دولت.
  27. قازین: (Qazın) انبار. خویشاوند.
  28. قاسات: (Qasat) فقیر. دوره کوتاه.
  29. قاسار: (Qasar) اتو کشیده. نیکو. جداسازی گندم از سبوس. درشت.
  30. قاسال: (Qasal) ورم.
  31. قاسان: (Qasan) پوست سفت. اثر چیزی که روی زمین کشیده شده و خراش داده است. گندمی با کاه ظریف. هر چیزی که سیل با خود بیاورد.
  32. قاسپال: (Qaspal) چشمه.
  33. قاسپان: (Qaspan) چینه دان پرنده.
  34. قاستار: (Qastar) پنهان. مخفی.
  35. قاستارا: (Qastara) نان ساج.
  36. قاستیل: (Qastıl) سیب زمینی.
  37. قاسقار: (Qasqar) میوه ای که رو به رسیدن نهاده است.
  38. قاسقال: (Qasqal) کفش کهنه.
  39. قاسناق: (Qasnaq) تخته دور دایره و الک. قسمت گردی تار و ساز. کبره. پوسته. پوسته نازک روی زخم. کلاف چرخ. چنبر (دف، غربال). حلقه. فلکه. طوق. چرخ. تسمه نقاله. سیلندر. چنبر. تپاله گرد. گرداب. راکتی که شکارچیان در زمستان به پایشان می‌بندند.
  40. قاشاب: (Qaşab) نگهدارنده. ظرف.

فصل چهارم :نام های ترکی برای پسرها

فصل چهارم نام های ترکی با حروف ق ف :

  1. قاشال: (گیا)(Qaşal) شاخه خشک ذرت.
  2. قاشتان: (گیا)(Qaştan) شاه بلوط.
  3. قاشدا: (Qaşda) کنار. حاشیه.
  4. قاشدار: (Qaşdar) راهبر. مدیر.
  5. قاشقا: (Qaşqa) مشهور. گاو پیشانی سفید. پیشانی سفید. سفیدی روی پیشانی. هوشمند. بین دو ابرو. پیشانی. وسط پیشانی. دایره پیش جنگ. پیشرو در جنگ. سلاحی که از آهن ساخته و در روز جنگ بر پیشانی اسب بندند. گهواره. متانت. دلاوری. استواری. ارّابه اسبی دو چرخه. پررو. سفید. صاف.
  6. قاشقار: (Qaşqar) جسور.
  7. قاشقای: (Qaşqay) بیباک.
  8. قاشلا: (Qaşla) تیرک حمال سقف.
  9. قاشمار: (Qaşmar) دلقک.
  10. قافار: (Qafar) پشتیبان.
  11. قافتان: (Qaftan) لباس رزم. مناره که با نور تزئین شده و یا جلوه گر شده است.
  12. قافلام: (Qaflam) خاک علف دار برداشته شده با بیل.
  13. قافلان: (جان)(Qaflan) پلنگ. نیرومند. خراب. کپک زده. خالی.
  14. قاقار: (Qaqar) پیش از ظهر. شوربخت. نیرومند. بی رحم.
  15. قاقال: (Qaqal) آلت نرینه. ناتوان. حرف نشنو. بد. کال. ناقص. تنبل.نوک دماغ.تاج عروس. خشک. مردم چشم.
  16. قاقان: (Qaqan) امپراتور. پادشاه. جسور. شرزه. اوژن. بزرگ. عظیم. کمر. بند.
  17. قالابا: (Qalaba) محترم. بزرگ. فراوان. سرشار. بسیار. مسئله. پارچ یا آبخوری بلند بدون دسته.
  18. قالاتا: (Qalata) بزرگ. عظیم. مُهر. نشان. غلّه مخلوط.
  19. قالادان: (Qaladan) سوراخ انبار علوفه. رختکن حمام. جایی که حمامچی یا کیسه کش در آن نشسته باشد.
  20. قالار: (Qalar) اسکان. حضر. مانا.
  21. قالاز: (Qalaz) باد خشک. خیک پوستی. پُر. سرشار.
  22. قالازا: (Qalaza) غلغله. صدای مهیب. تکه زردرنگی که از جگر گاو بدست آید. بچه‌ای که تربیت پدر و مادر ندیده.
  23. قالاش: (Qalaş) فضله گوسفند. پخته. پخته شده. نان.
  24. قالاشا: (Qalaşa) تراشه. براده. بی ادب. اسب ناکارآمد.
  25. قالام: (Qalam) ترس. رنج. شرکت. ساختار. پیشانی نوشته. قاشق چوبی و دست ساز برای خوردن ماست و غیره.
  26. قالاما: (Qalama) توده. پشته. انبوه. لبالب. آتش افروزی. تلنبار. بلند. نهال. قلمه. درخت سپیدار. سبد. آزاد. گشوده. نان ضخیمی که در دیگ بپزند.
  27. قالامان: (Qalaman) قیام. ابله. خیره سر.
  28. قالان: (Qalan) بزرگ. باقیمانده. اضافی. نوعی مالیات در دوره مغول که هزینه سفر امراء از اهالی محل وصول می‌شد. آنکه سفر نمی‌کند و ساکن است. مالیات اراضی.
  29. قالاو: (Qalav) پی. اساس. حیران. مجموعه. پشته. آرزو.
  30. قالاوا: (Qalava) درّه. سر نخ.
  31. قالبا: (Qalba) مُهر. نشان. مخلوقات. درشت. رسم. عادت. والی. استاد. آسیستان. ناظم. مبصر. جهش.
  32. قالپا: (Qalpa) پوشش. روکش. مرید. ملایم.
  33. قالپاق: (Qalpaq) کلاه ترکان از پوست که پشم آن را باز نکرده باشند. کلاهی دراز که در ترکستان با پارچه سفید چکن دوزی ‌کرده و یا با ابریشم و رنگارنگ می‌دوختند. زلف. تعمیر. آرایش.
  34. قالتا: (Qalta) کیسه. بند. بست. کوتاه. خلاصه. ابتر. جیب. کیسه وسایل ریز.
  35. قالتار: (Qaltar) نوعی زره اسب. روباه خاکستری. معدنچی.
  36. قالتان: (Qaltan) ضخیم. کلفت. گِِِل خشک شده. دشواری. سختی. محل تلنبار شدن غله. سیلو. عجول.
  37. قالتای: (Qaltay) معتدل.
  38. قالخار: (Qalxar) پرآوازه.
  39. قالخان: (Qalxan) سپر. قاپی که درونش را سرب پر کنند.
  40. قالخین: (Qalxın) برآمده.
  41. قالدان: (Qaldan) انبار غلّه.
  42. قالدین: (Qaldın) مانده. پس انداز.

فصل پنجم : نام های ترکی با حروف ق ف

  1. قالقا: (Qalqa) ظرف کوچک سفالی. مخزن. انبار. منزل. ذخیره. خانه. اقامتگاه. لُپ. صورت. طاق پنجره. سپر. پرده.
  2. قالقان: (گیا)(Qalqan) شیرک نرم. شیرتینک معمولی. شیرک. گل پر. چرخه.
  3. قالماز: (Qalmaz) فانی. گذرا.
  4. قالوا: (Qalva) کاشانه. آلاچیق. خلایق. تیر بدون پیکان.
  5. قالوان: (Qalvan) مانده. کُند. کال. لات.
  6. قالیر: (Qalır) مانا. باقی. صدا. نغمه.
  7. قالیش: (Qalış) اقامت. محل ماندن. نوعی کفش که بر خلاف پاپوش از پا در نمی‌آوردند.
  8. قالیم: (Qalım) دیرزیستی. بقا. شیر بهاء.
  9. قالین: (Qalın) ضخیم. کلفت. پرجمعیت. پرپشت. انبوه. قطور. تنومند. ستبر. هدایایی که روز عروسی از طرف داماد برای عروس فرستاده می‌شود. پول شیربهاء. دارایی. تجهیزات. نان ساج.
  10. قامات: (Qamat) بازو. هوس. خواسته. غیرت. تلاش. آرزو. نیرو. فشار. قیافه. وسایل آشپزخانه.
  11. قاماتا: (Qamata) بخش. قسمت.
  12. قامار: (Qamar) اثر آبله بر صورت. هر چیز کوچک و فشرده. اسب کوچک جثه. احاطه کننده.
  13. قاماز: (Qamaz) توفان. کُند. گره دار. خاک بیحاصل. حیله گر. کلاغ بزرگ. ترسناک. رماننده.
  14. قاماش: (Qamaş) تُرش. گرد و غبار.بازداشت.
  15. قاماشا: (Qamaşa) دور ریختنی.
  16. قامال: (Qamal) دیوار دژ. قلعه. محاصره. قصور. تقصیر.
  17. قامانا: (Qamana) پشته. پشته کاه.
  18. قامپا: (Qampa) فشار. جای فشار دادن در وسایلی چون بیل. آماده. زن ولگرد. نوعی پارچه.
  19. قامچی: (Qamçı) تازیانه. چوبی نازک که سواران در دست می‌گیرند. تار. موی. میراث دار. وارث. چوب یا چماقی بوده که به دستور راهب دین شمنی بر طبل زده می‌شد تا مردم برای استماع سخنان وی جمع شوند.
  20. قامچیل: (Qamçıl) تازیانه کوچک.
  21. قامسالا: (Qamsala) پالتو.
  22. قاموت: (Qamut) ملّی. حلقه گردن پرنده. قلاده.
  23. قامیت: (Qamıt) لاغر. کم جان. نازک. بی صدا.
  24. قامین: (Qamın) همیشه.
  25. قانات: (Qanat) جام شراب. کانال. پرده. قسمت. فرصت. طرف. جهت. نشان. طناب کلفت. کاغذ در زبان مغولی.
  26. قاناتا: (Qanata) تُنگ. طرح. نقشه.
  27. قانار: (Qanar) باله (در ماهی). قانع. فهیم. جوال.
  28. قانارا: (Qanara) قناره. چنگگ. سلاخ خانه. بازار احشام. شکمو. پرخور.
  29. قاناش: (Qanaş) مصلحت. صلح.
  30. قانال: (Qanal) شکمدار.
  31. قانام: (Qanam) سیری. اشباع.
  32. قانان: (Qanan) فهمیده. باشعور. باادب.
  33. قانتار: (Qantar) قنطار. واحد مقیاس وزن. وسیله وزن کشی. قپان با یک اهرم. جنگ شدید. دشمن. حالتی از سفت و کوتاه بستن اسب به قاچ زین که بر اثر آن اسب قادر به خوردن و آشامیدن نباشد. میخی در میدان و دور از آخور که اسب چنین شده را به آن می بندند.
  34. قانتال: (Qatal) خشن. زمخت. درشت.
  35. قانتام: (Qatam) آبدارخانه. مغازه بقالی.
  36. قانتورال: (Qantural) سرور جاوید.
  37. قانچال: (Qançal) قاشق.
  38. قانداش: (Qandaş) همخون.
  39. قاندال: (Qandal) زنجیر. پابند. دستبند.
  40. قانشار: (Qanşar) روبرو. جایی که دیده شود. ترازوی بزرگ.
  41. قانقای: (Qanqay) دیگ.
  42. قانمار: (Qanmar) هدیه . بخشش.
  43. قانیت: (Qanıt) دلیل. سند. عابد.
  44. قانیش: (Qanış) اقناع. نیرنگ. فریب. شادی. آسایش.
  45. قانیشا: (Qanışa) ملکه. شهبانو.
  46. قانیل: (Qanıl) قاعده. اصول. عرف. قانون. تکه چوب.
  47. قانیم: (Qanım) سیراب. فهم. درک.
  48. قاوار: (Qavar) خطر. قبرکن. پوشش. جوی آب در مزرعه.
  49. قاوارا: (Qavara) اندام. سنگ فسان. کندوی بی عسل. دروغ.
  50. قاواش: (Qavaş) کفش.
  51. قاواشا: (Qavaşa) ظرف سفالی.
  52. قاوال: (Qaval) دف. دایره. نوعی رقص آذربایجانی. تفنگ سرپر. توخالی. کج. جویبار.
  53. قاوالا: (Qavala) جایی در ساحل دریا که ساختمان در آن بسازند. کفش کتانی.
  54. قاوان: (Qavan) ژیان. بندر. لنگرگاه. ظرف بزرگ دهان گشاد. دفع کننده. گرامافون. نشان. هدف.
  55. قاوانا: (Qavana) ظرف کوچک که از چوب تراشند.
  56. قاواندا: (Qavanda) تور کاهکشی. توری که از ریسمان به شکل جوال برای حمل و نقل کاه یا چیز دیگر ببافند.
  57. قاوای: (Qavay) گهواره.
  58. قاودا: (Qavda) اندام. جسم.
  59. قاودان: (Qavdan) ناودان. لوله. سوراخ انبار. شوره زار. علف خشک.
  60. قاورا: (Qavra) قبر. مزار. پس درو. خس و خاشاک. ذخیره. کنیسه یهودیان. خندق.
  61. قاورام: (Qavram) فهم. مفهوم. مقوله. معنا. محتوا.
  62. قاوسا: (Qavsa) پوک. بی حاصل.
  63. قاوسال: (Qavsal) یوغ احشام. برگ سبز ذرت. خالی.
ادامه مطلب  امکانات و ویژگی های ویندوز 11 آخرین سیستم عامل مایکروسافت

فصل ششم:نام ترکی با حروف

  1. قاوسام: (Qavsam) محتوا. مفهوم.
  2. قاوسین: (Qavsın) پوست سبز فندق.
  3. قاوشا: (Qavşa) خالی. سبک.
  4. قاوشار: (Qavşar) رساننده. کهنه. خراب.
  5. قاوشال: (Qavşal) برگ خشک.
  6. قاهمار: (Qahmar) پشتیبان. حامی.
  7. قایات: (Qayat) پاسخ. جواب. جذبه. کشش. کاغذ.
  8. قایالان: (Qayalan) صخره نورد.
  9. قایان: (Qayan) لغزنده. لیز. تنبل. نعل. مضطرب. سنگی که لایههای صاف و روی هم دارد. کدام طرف؟. سیلی قوی است که از فراز کوه سرازیر شود.
  10. قایپان: (Qaypan) خلوت. آرام.
  11. قایتا: ص.(Qayta) مدفوع. سرگین. دوباره. تکرار. بازهم به ترتیب. خمیده. کج. سُرنا (آلت موسیقی).
  12. قایتار: (Qaytar) بی شرم. بیکار. چشمه.
  13. قایتال: (Qaytal) سمبل تولد دوباره. بازگشت. رستاخیز. سنگلاخ.
  14. <<قایتام: (Qaytam) پرداخت. جبران. برعکس.
  15. قایدار: (Qaydar) بازگردنده. دلاور.
  16. قایران: (Qayran) چمنزار. مکان مسطح. میدان. زیبا. دوست داشتنی. غیرعمیق. ارزشمند.
  17. قایسار: (Qaysar) سرما. سالم. صبور. متحمل. جسور.
  18. قایشا: (Qayşa) رانش زمین.
  19. قایشات: (Qayşat) انحناء. پیچش.
  20. قایغی: (Qayğı) نگرانی. تشویش. اندیشه. فکر. غم. تعصب. دلسوزی. درد. پرهیز.
  21. قایقان: (Qayqan) لغزنده. صاف. ساده.
  22. قایلا: (Qayla) کلنگ. حفر.
  23. قایماز: (Qaymaz) جسور.
  24. قاینار: (Qaynar) جوش. جوشان. داغ. خروشان. پرشور. چشمه.
  25. قایناش: (Qaynaş) هماهنگ. فواره.
  26. قایناشا: (Qaynaşa) هیجان. جوشش. خویشاوند.
  27. قاینال: (Qaynal) لذت. نشئه.
  28. قاینام: (Qaynam) جوشش. موج.
  29. قاییم: (Qayım) بلند. محکم. سخت. پات. مساوی. مشاعره آهنگدار.
  30. قوبار: (Qubar) پرده. پوشش. خاک خشک.
  31. قوباش: (Qubaş) شرکت.
  32. قوبان: (Quban) خاکستری.
  33. قوبای: (Qubay) روح. روح پلید.
  34. قوْپار: (Qopar) کوچ. سفر. سرفراز. قیامت. لکّه.
  35. قوْپاش: (Qopaş) برجسته. باد کرده.
  36. قوْپال: (Qopal) گرز. برجسته. باد کرده. کوتاه. کلک باز. پلید. زشت. خشن. اذیت. آزار.
  37. قوْپان: (Qopan) همه. جدا شده. تکه کاغذ بریده شده. کوپن. بلیت. حاکم. چیره. خرگوش.
  38. قوتات: (Qutat) خوشبخت.
  39. قوتار: (Qutar) پایان. عاقبت.
  40. قوتارا: (Qutara) عمده.
  41. قوتاش: (Qutaş) خوشبخت.
  42. قوتال: (Qutal) کفش. پاپوش. آسوده. راحت. تکه هیزم کوتاه.
  43. قوتالمیش: (Qutalmış) متبرک. سعادتمند.
  44. قوتام: (Qutam) مجموعه. انبوه. مُشت.
  45. قوتان: (Qutan) پلیکان. آغل. محوطهای که برای خوابگاه گوسفند سازند. هاله ماه. نیرومند. دعا.
  46. قوتای: (Qutay) ماه مسعود. ابریشم.
  47. قوتسال: (Qutsal) مقدس.
  48. قوتوم: (Qutum) نیت. خواسته.
  49. قوتون: (Qutun) بسیار. خوشبخت. مقدس. خشک.
  50. قوْچاش: (Qoçaş) رهبر. پیشرو. ارّابه ران در جنگ. زشت.
  51. قوْچاق: (Qoçaq) دلاور.
  52. قوچال: (Quçal) تسمه یا چوبی که دوک را به چرخ نخ ریسی محکم کند.
  53. قوْچان: (Qoçaq) استوانه. ستون. تیرک. محکم. مقاوم. قهرمان. نیرومند. باقیمانده گیاهانی مانند کلم که در زمین باقی بماند. باقیمانده دفتر پس از کندن ورقهای آن. چوب بلند با نوک قلابی. نشانه یا سندی که تعداد احشام را به هنگام شمارش مشخص سازد.
  54. قوْچاو: (Qoçav) قهرمان. نیرومند.
  55. قوْچای: (Qoçay) قهرمان. نیرومند.
  56. قودا: (Quda) خودپسند. باجناق. قبیلهای که دختر می‌دهند. خویشاوند عروس. گوسفند. سگ بی دم.
  57. قودال: (Qudal) فضول. قاشق چوبی.
ادامه مطلب  مدل تزئین برنج با زرشک و زعفران

فصل هفتم :نام های ترکی

  1. قودای: (Quday) خدا. نیرومند.
  2. قورات: (Qurat) زن نازا. منظم. مرتب. نیکو. مناسب. راحت. بی فرزند.
  3. قورار: (Qurar) نظم دهنده.
  4. قوراش: (Quraş) دروغ. دسیسه. خویشاوند نزدیک.
  5. قورال: (Qural) قاعده. قانون.
  6. قورام: (Quram) نظریه. مرتبه. طبقه. تئوری. مهمانی. دسته. کادر. تماماً.
  7. قوران: (Quran) معمار. نصب کننده. تأسیس کننده. آفریننده. ایجادگر. مونتاژکار. ماه بهمن در تقویم آلتایی. نام حیوانی وحشی.
  8. قورتول: (Qurtul) مالیات. باج. جزیه. ساده.
  9. قورتوم: (Qurtum) جرعه.
  10. قورداش: (Qurdaş) بیماری پوستی که در اثر آن پوست تاولهای بسیار می زند. همسال. همتا.
  11. قوردام: (Qurdam) طرف برنده تبر دو طرفه.
  12. قوردان: (Qurdan)حنجره. گلو. خلال دندان. گروه. کمربند.
  13. قورسان: (Qursan) صندوق.
  14. قورشا: (Qurşa) پارچه.
  15. قورمات: (Qurmat) نیرومند.
  16. قورمان: (Qurman) نیرومند. مرتب. قاب تیر و کمان.
  17. قورمای: (Qurmay) ستاد.کسی که دوره نظامی ‌را دیده.
  18. قورموش: (Qurmuş) نظم یافته.
  19. قوروش: (Quruş) اغواء.برپایی. خورشت.
  20. قوروشتای: (Quruştay) مانند فولاد.
  21. قورول: (Qurul) هیئت. گروه. مجمع. برجسته. باد کرده. کنگره. بنا. ساختمان.
  22. قوروم: (Qurum) دوده. خوال. سازمان. صیغه. ساخت فعل. رنگ سیاه. زنگ آهن. گیسوی بافته. کمیسیون. نیمه روشنایی. هوای نیمه تاریک. فیگور. صدای افتادن یا فرو رفتن در آب. خسیس.
  23. قورون: (Qurun) اثر دود بر دیوار و تنور. وقت. هنگام. زمان. خودپسند. ناودان. خیال. خر بزرگ.
  24. قوشات: (Quşat) زنجیر. نسل. تبار.
  25. قوْشار: (Qoşar) فرمانده. تلاشگر. شاعر. توده گوسفند.گاومیش که به خیش بندند.
  26. قوْشال: (Qoşal) دو اتاقه.
  27. قوشام: (Quşam) کمربند. لباس.
  28. قوْشان: (Qoşan) شاعر. سراینده. پیوند دهنده. انرژیک. پرتحرک. نظامیان متّحد و یک دست. بار. بهم پیوسته. جمع کردن احشام و شمردنشان. جفت شده.
  29. قوشلار: (Quşlar) قرقره چاه یا نخ.
  30. قوشمار: (Quşmar) سه عدد چوب که آن را با حلقههای آهنین تعبیه کرده به هم پیوسته، شاطران به دست گیرند و مرغان و جانوران را با آن شکار کنند.
  31. قوْشول: (Qoşul) حکم. شرط. فرمان. وضعیت. دوست.
  32. قوْلات: (Qolat) دسترس. قوی مانند شیر.
  33. قولان: (Qulan) اسب وحشی از جنس اسب و الاغ و گورخر که اهلی نیست. کرّه اسب دوساله. غالب.
  34. قوْلپاق: (Qolpaq) آرایش موی سر کودک به صورت سر قوچ که ترکمنها تا سن ۷ سالگی داشته باشند و علت آن باور به توانمندی و باروری قوچ است. دو رشته موی توپی و بلندتر از موهای اطراف که به کودک حالت قوچ دهد.
  35. قوْلدام: (Qoldam) کارآمد.
  36. قوْلدان: (Qoldan) مناسب. طبیعی.
  37. قولون: (جان)(Qulun) کرّه اسب تا ۶ ماهگی. (Equus hemionus) همتا. شبیه. تفنگ شکاری با لوله کوتاه.
  38. قومال: (Qumal) چانه (خمیر). گِرد.
  39. قومان: (Quman) ظرف وضو. غیور. با درایت. آبستن.
  40. قومای: (گیا)(Qumay) نام گیاهی زیان آور. زشت. بد. سگ تازی نژاد اصیل. کلاغ بزرگ.

فصل هشتم:

در ادامه فصل هشتم به نام های ترکی با حروف ق ف را می پردازیم:

  1. قومرال: (Qumral) خرمایی. زردتند یا قهوهای بلوطی رنگ یا خرمایی.
  2. قوملا: (Qumla) پلاژ. ماسهزار.
  3. قومور: (Qumur) بت. صنم.
  4. قومول: (Qumul) تپه ماسهای کومه شده.
  5. قوْنات: (Qonat) غذای مهمان. مونس. قاعده. سیار. کاناپه. قاعده. مونتاژ. مهمان نواز. گروه مهاجران. منزل.
  6. قوْنار: (Qonar) برکت. فراوانی.
  7. قوْناش: (Qonaş) مقارنه ماه و پروین. مقارن. برابر. همسایه.
  8. قوْنام: (Qonam) مقام. منصب. قبر. مزار. زخمی ‌که از بدن اسبان درآید. و بر دو نوع ساریجا و قاراجا است.
  9. قونداش: (Qundaş) پهلو به پهلو.
  10. قوْندال: (Qondal) صندلی یک نفره دسته دار.
  11. قوْنور: (Qonur) قهوهای روشن. بلوطی رنگ. کهر. خرمایی. بیپروا. بیباک. دلیر. نام اسب غازان خان.
  12. قوْنوش: (Qonuş) محل فرود. جای گود. بحث. گفتگو. منزل. قرارگاه. حساب مقارنه ماه و پروین. سیاست. مدیریت جنگ. تاکتیک. همسایه. منطقه. محله.
  13. قوْنول: (Qonul) دل. احساس. جای خالی در زیر تخت.
  14. قوْنوم: (Qonum) منزل. مأوا. وطن. مقر. موقع. حجم.
  15. قوْیات: (Qoyat) قاعده. اساس. بنیان.
  16. قوْیار: (Qoyar) محل پیوستن دو آب روان. گذر. مرجع. التقاء. مرکز. گذارنده.
  17. قوْیاش: (Qoyaş) خورشید.
  18. قوْیان: (Qoyan) سابق. گذشته. گذارنده.
  19. قوْیدار: (Qoydar) دیوانه وار.
  20. قویلان: (Quylan) عمیق ترین نقطه رود.
  21. قوْیمان: (Qoyman) نان سوخاری.
  22. *قهرمان: (Qəhrəmən) دلاور.
  23. قیپچال: (Qıpçal) فشرده. متراکم.
  24. قیپسا: (Qıpsa) دستگیره.
  25. قیتام: (Qıtam) خمیده. کج.
  26. قیتان: (Qıtan) قطع کننده. برّنده. جاهل.
  27. قیتای: (Qıtay) مونجوق. گردنبند.
  28. قیجام: (Qıcam) تنگ. فشرده.
  29. قیجان: (Qıcan) چنگال. چنگک.
  30. قیدار: (Qıdar) تاج مرغ یا خروس.
  31. قیدال: (Qıdal) تور ماهیگیری.
  32. قیرابا: (Qıraba) خرابه. ویرانه.
  33. قیرابال: (Qırabal) خرابات.
  34. قیراس: (Qıras) ناز. غمزه.
  35. قیراش: (Qıraş) خراش. جاده کمی شیبدار.
  36. قیرال: (Qıral) دولت. مردم. سوگند. وطن. انبار ارزاق. درخت آکاسیا. آویزه انگور.
  37. قیرام: (Qıram) ساتور. پرده. آبی که از سردی یا گرمی نتوان نوشید.
  38. قیرای: (Qıray) نیرومند. سزاوار. شایسته. هماهنگ. راهزن. جوان.
  39. قیربا: (Qırba) آبخوری. مشربه. مَشک. چسب.
  40. قیربات: (Qırbat) کَشتی. نیازمند.
  41. قیرپان: (Qırpan) گریبان. یقه.
  42. قیرپیم: (Qırpım) لحظه. سنبل.
  43. قیرتا: (Qırta) کوتاه.
  44. قیرتاش: (Qırtaş) خمیده. کج.
  45. قیرچال: (Qırçal) سفیدموی. زال.
  46. قیرمال: (Qırmal) مخروطی.
  47. قیرمان: (Qırman) دیوار. استحکام. بدشانس. نیازمند. گاومیش نر تنومند. مجموعه چیزهای خرد شده. مدوّر.
  48. قیزقار: (Qızqar) غذایی که رو به سرخی نهاده باشد.
  49. قیزقال: (Qızqal) ته مانده گیاهان. قدرشناس.
  50. قیزمار: (Qızmar) تفت. بسیارگرم. سوزاننده. حریص.
  51. قیزیل: (Qızıl) طلا. سرخ. شرق. به رنگ طلایی. زرد شفاف. قرمز سوخته. گرانقیمت. ارزشمند. مطلق. کامل. نوعی باز که در رنگهای سفید، سیاه و زرد یافت شود. پرندهای سرخ رنگ به شکل طوطی که آن را نوری گویند. آشکار.
  52. قیسال: (Qısal) خلاصه.
  53. قیل قوش: (Qıl quş) نوعی پرنده شبیه به اردک. بلند آوازه.
  54. قیلدات: (Qıldat) استاد ماهر.
  55. قیلداش: (Qıldaş) همکار. عضو. همسان.
  56. قیلدام: (Qıldam) طرف برنده و نازک کلنگ.
  57. قیلقار: (Qılqar) فعّال.
  58. قیلقامیش: (Qılqamış)←گیلگه میش.
  59. قیلقان: (Qılqan) فعّال. بسیار کننده. درختان بی برگ. مویک. داسه. دراز.
  60. قیلمای: (Qılmay) دسته. دستگیره.
  61. قیوراق: (Qıvraq) چابک. چست. چالاک. سرحال. با نشاط. تنگ. چسبیده. کشیده. سبک (لباس).

گلچین اسم های ترکی پسرانه با حروف پ و ت

نام های پسرانه ترکی با حروف ش و س

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا